رسانهها و عدم تعادل در استفاده از ژانر گفتگو
در واقع الگوی بیشتر این دوستان چنین است که باید، میزان مصاحبهها به شدت بالا باشد تا برنامهای دیده شود. البته ما ژانرهای دیگری دستکم در ژورنالیسم تلویزیونی و تصویری و ویدئویی هم داریم، اما این حجم استفاده از مصاحبه و گفتگو، واقعا جای اما و اگر دارد.
نکته تلخ دیگر آن است که به این ابزار و فرم، شهرت هم اضافه شده است. یعنی هر رسانه و پلتفرمی، با خودش فکر میکند چه کار کنم که برنامهای بسازم، و سریع یک گفتگو یا میزگرد یا حتی مناظره را سرهمبندی میکند. بعد تصور میکند که اگر در یک طرف میز، فردی مشهور نشسته باشد، به قول معروف کار در آمده است؛ تصوری که سراسر اشتباه است. اما چرا؟
۱. نکته اول این است که مصاحبه و گفتگو، در آیین روزنامهنگاری، خودش یک هنر و یک مهارت فوقالعاده است. این نیست که هر کسی در یک طرف میز بنشیند و گپی بزند، یعنی گفتگو کرده است. فراز دارد، فرود دارد، ابتدا دارد، بدنه دارد، انتها دارد، انواع سئوالها را دارد و … . مدیران رسانه چه فکری با خودشان کردهاند که صرفا با کاشتن دو نفر در دو طرف یک میز، گفتگو اتفاق میافتد؟ همین نشان میدهد که چقدر از ماهیت کار روزنامهنگاری دور افتادهاند.
۲. نکته دوم، نکتهای است که روزگاری محمد قوچانی، روزنامهنگار برجسته ایرانی مطرح کرده بود: مصاحبه، اساسا سادهترین ژانر کسب مطلب است و مقاله، پیچیدهترین و سختترین ژانر. در واقع مدیران رسانه سادهترین راه را انتخاب میکنند تا به سریعترین و مطمئنترین نتیجه برسند؛ ایدهای که البته به ذهن همه میرسد و به همین دلیل، در این سطح همگان دارند از ژانر مصاحبه و گفتگو سود میبرند.
۳. نکته سوم، قربانی شدن خلاقیت و اصالت است. شما تصور کنید که یک چهره، در طور یک سال، با ده الی بیست جای مختلف، گفتگوی تصویری میکند. او چه حرف تازهای دارد؟ حرفهیا قبلیاش آیا به درد کسی میخورد؟ این حجم از تکرار، آیا ملالآور نمیشود برای مخاطب؟
۴. ظاهرا استفاده افراط گونه از مصاحبه و گفتگو، میتواند به دلیل فقر مهارتی روزنامهنگاران و مدیران رسانه در تولید ژانرهای دیگری چون مستند و برنامههای نمایشی و تکریبی و … باشد. گفتگو به این شکلی که دوستان مدنظر دارند، مهارت زیادی نمیخواهد: دو تا دوربین و حتی یک دوربین، یک میز، یکبکگراند و بعد دو نفر آدمی که صحبت میکنند؛ همین. همین امر باعث میشود تا باز هم رسانه، تهی از خلاقیت و نوآوری شده و در اصل، به ورطه ملال کشانده شود.
نکتههای دیگری هم البته وجود دارد که میشود به آنها اشاره کرد. اما مهمترین آنها همین است که رسانهها و مدیران و روزنامهنگاران، باید بدانند اصول مصاحبه و گفتگو چیست و قرار نیست هر کسی نیمچه شهرتی داشت و میتوانست صحبت کند، بتواند گفتگوگر قهاری هم بشود. و اینکه چنین استفاده افراطی از یک ژانر، نوعی عدم تعادل رسانهای محسوب میشود.
